-
از در عیش درای و به ره عیب مپوی
پنجشنبه 8 آذرماه سال 1386 11:53
بر بام خانه ام ماه نور میگیرد و بی منت بر سر شهر میپاشد شهر را از بالا به نظاره نشسته ام مردم خواب، به خواب رفته اند و خود را دیدم که در خواب ،مردم خواب به خواب رفته را سرزنش می کنم و حال باید به حال خود افسوس بخورم یا مردم؟
-
چه کنم؟
پنجشنبه 8 آذرماه سال 1386 00:43
روی برزخ زندگی خود ایستاده ام پای در گل و دل در شوق وصال پشت سر دنیای دون و آدم های ظاهر پرست پیش رو عشق ابدیست دست و پا زدنم فرو میبردم در گل در ساکن ماندنم دستو پا زدن دل را به تماشا می نشینم چه کنم؟
-
زمستان تا به کی؟
پنجشنبه 8 آذرماه سال 1386 00:41
احساس میکنم امشب زمستان تا مغز استخوانم ریشه دوانده هرچه دستهایم را به هم میمالم سرمایش بیشتر میشود .گویا اسطکاک هم قانون خود را فراموش کرده . سرد سردم .تنها این قلبم است که از ترس این سرما از همیشه بیشتر میتپد. چه تضاد غریبیست: خدایا مددی! دنیایم پر شده از پیکانهای رودر روی هم . خدایا!چشم دلم تار شده آخر چه بگویم تو...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 آذرماه سال 1386 14:33
هیچ چیز امروز آرامش را به من باز نگرداند الا این جمله کوتاه: اگر میخواهید خدا را بشناسید پس در حل معماها مکوشید به گرداگرد خود بنگرید تا او را ببینید او را خواهید دید که در میان ابرها گام برمیدارد (خلیل جبران)
-
حدیث مطرب و می
دوشنبه 5 آذرماه سال 1386 01:00
گاهی اوقات لبریز میشوم از شک و یقین از دانسته ها و ندانسته ها تاب و توان حرکت ندارم . نیدانم! هستم؟نیستم؟ سوالات بی جواب هستی در دلم موج میزند و مرا آنقدر به درو دیوار تنم میکوبد که حس میکنم بند بند تنم در حال از هم باز شدن است.چونان غرق میشوم که هر اتفاقی هرچقدر خوب و یا هر چقدر بد نه میخندانتم و نه گریانم میکند .اما...
-
تکامل بی پایان است
شنبه 3 آذرماه سال 1386 01:34
مسیر رشد و حرکت انسان تا زمان مرگ او(تا جایی که عقل دنیایی ما میداند شاید بعد از مرگ هم رشد عقلی داشته باشیم)ادامه دارد و تکامل میابد پس هر جا که انسان فکر کند که تا همین جا کافیست و به همه چیز رسیده از پیشرفت باز میماند و کائنات و جهان هستی نیز از کمک به او باز میمانند.
-
در پی حفظ چه چیزی هستیم؟
جمعه 2 آذرماه سال 1386 17:43
گویا تمام سرگردانی ما فقط بخاطر یک چیز است .نادانی که میخواهیم حفظش کنیم چون در باطن خیال میکنیم این یک تحقیر است که از محیط اطراف و انسانها مدد بگیریم. در آستان جانان از آسمان میندیش که از اوج سربلندی افتی بخاک پستی اما اگر نتیجه کار را به مرور زمان نگاه کنیم در خواهیم یافت که نتیجه حاصل بسیار حقارت بارتر است و انسان...
-
چتر من کجاست؟
جمعه 2 آذرماه سال 1386 00:00
به نام خدا هر انسانی نیازمند چتری برای ذهن خود است تا بتواند افکار و زندگی خود را با حضور آن چتر معنا ببخشد پس آن چتر باید آنقدر وسعت داشته باشد که بتواند جوابگوی تمامی زوایای ذهنی ما باشد .و خداوند آنقدر بارانهای سیل آسا بر وجود آدمیان میبارد تا بتوانند وسعت خود را دریابند و انسانها ی آگاه انقدر چتر خود را عوض میکنند...
-
حضور.....
پنجشنبه 1 آذرماه سال 1386 15:17
هوالعادل و همه موجودات در تسلیم کامل هستند .با برنامه ایی از پیش تعیین شده .که غیر از آن توانایی کار دیگری ندارند بجز انسان . تفاوت اساسی بین انسان و حیوان در همین است که همه حیوانات فقط به آب و غذا و یا بهتر بگویم آنچه برای ادامه حیات و تولید مثل لازم است نیاز دارند و هیچگونه مسئولیت دیگری هم ندارند در حالی که انسان...
-
کدامتان خدایید؟
پنجشنبه 1 آذرماه سال 1386 02:02
آری آری تو خود حضور سبز منی در من گاه به هر طرف نگاه میکنم خدایی را میبینم ! اینطرف درختیست ... وای خدای من تو هستی؟! کمی راه میروم به! بوی خوش علفهای سبز نوازششان میکنم آه تو هم خدایی؟ وای چه گل زیبایی نه!نه! تو دیگر خدای منی! وای آسمان را ...چه خورشید زیبایی !مگر میشود تو خدا نباشی؟! زیر پایم را ناگاه نگاه کردم وای...
-
سخن اول
چهارشنبه 30 آبانماه سال 1386 03:38
پروردگارا! از تو ممنونم که اینقدر مرا کوچک در جهان هستی آفریدی که توانستم بی نهایت بودن تورا دریابم. و از تو ممنونم که راه هایی به من آموختی که در کوچکی و حقارت خود در مقابل تو میتوانم جهانی را به حرکت از برای خود وادارم . و از تو ممنونم که قدرت درک اینهارا به من دادی و از تو ممنونم که مرا در راهی قرار دادی که توانستم...