عطر کودکی

هر روز ردپای کودکیم را بو میکشم 

هنوز بوی عطر پاکی میده، آخ که یادشم دیوونم میکنه. 

یادش بخیر 

دلم شاد بود با یه 25 تومنی که میشد باهاش یه آدامس عکس دار  و کلی چلسمه خرید . 

توی خیالم به همه جا پر می زدم با آدمای توی خیالم حسابی حرف میزدم ، گاهی هم دعوامون میشدو تنبیهشون میکردم. 

حتی ترس هاش هم باحال بود ترس نتیجه امتحان ترس پابرهنه توی کوچه فوتبال بازی کردن و قشقرق بابام ،اووووووووه عکس بازی با دمپایی و دلهره باختن عکسا ،خیلی لذت داشت. 

من که ازکودکیم خاطره های خوشکلی دارم شما چطور؟ 

نظرات 1 + ارسال نظر
ابوالفضل یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:12 ب.ظ http://mosed.blogsky.com/

از کودکی هر چه بگیم کم گفتیم
نقشی که زود گذشت و ما فراموشش کردیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد