مرحم

کو خدایا مرحمی بر این دلم 

حال زاری دارم و غم منزلم 

عید نوروزم به تقویمم رسید  

در شب یلدا نشستست این دلم 

شور عیدی؛ ذوق مهمانی کجاست؟ 

دود سیگار است عود محملم 

بر که نفرین من زنم زین حال زار 

مرده است این ماهی تنگ دلم 

سبزه عیدم زبی حالی خمید 

بس که بی آبی کشیدست این دلم 

سکه دل در ًٌپس زنگارهاست 

سرکه ی انگور هم ؛خوش همی سوزاندم 

در تب و تاب و فغان و بیقرار  

همچو اسپند در آتش این دل 

ای خدا رحمی بکن بر ارقنون  

تا که تاب آرد دل شوریده ام