وطن

شب و روز سرزمینم بی ستاره پرستاره*

بوی خورشید تو روزاش نیست یه بابا تو فکر کاره*

اون خانوم کناره جاده تنش و حراج گذاشته*

قول داده یه دونه پیتزا واسه کوچولوش بیاره!*

تو خیابونای پر دود همه کابوس یه دردیم*

واسه حل این معما دنبال منجی میگردیم*

علفای هرز باغچه عطر یاس هارو ،گرفتن*

گلای سرخ تو گلدون عشق و از ماها گرفتن*

چوپونای گله دیشب ، جلسه با گرگا داشتن*

واسه حل این مرافه پیمان صلح مینوشتن!!

تنهایی

 در تنهایی و خنده های پوچ اسیرم  

در فکر فرار از این شب ضمیرم  

در خلوت خود کنار جمع بنشسته  

خاموش ولی لباب از نفیرم  

در سر ره بی نهایتم هست  

کو تاب و توان و هم طریقم 

 در راه هزار دام نهفته 

 بی عشق کجا روم اسیرم 

 در حسرت عشق من دلم سوخت 

 خون شد دلم و غمین ترینم 

 سر بر در میکده نهادم 

 دیدم که به عشق کمترینم  

ارقنون در طلب عشق بسوخت 

 یارب بپذیر ارچه حقیرم

مرحم

کو خدایا مرحمی بر این دلم 

حال زاری دارم و غم منزلم 

عید نوروزم به تقویمم رسید  

در شب یلدا نشستست این دلم 

شور عیدی؛ ذوق مهمانی کجاست؟ 

دود سیگار است عود محملم 

بر که نفرین من زنم زین حال زار 

مرده است این ماهی تنگ دلم 

سبزه عیدم زبی حالی خمید 

بس که بی آبی کشیدست این دلم 

سکه دل در ًٌپس زنگارهاست 

سرکه ی انگور هم ؛خوش همی سوزاندم 

در تب و تاب و فغان و بیقرار  

همچو اسپند در آتش این دل 

ای خدا رحمی بکن بر ارقنون  

تا که تاب آرد دل شوریده ام

ناله دل

شور و شرر در سرم، در پی تطهیر شد

عاقبت این مهملم در پی تکفیر شد

دست دعا برده ام بر در محبوب خود

ناله دل در پیش شیون شبگیر شد

می نگرم در رخش، در قد و بالای او

در پی آن حیبتش، لرزه بر اندام شد

می نگرم بر خودم، بر بنه و پیکرم

از خجلت بر جبین، شرم سرازیر شد

پاکی آن مهجبین، زاری این قد خمین

شعله عشق بر زمین، نور در افلاک شد

مرغ هوا من شدم از حسرت روی تو

هدهد من گم شده، وای که هیهات شد

میکشم از هر طرف بال در این آسمان

طائر دل در رهت گمره این نور شد

گر نکنی تو نظر بر من بی همسفر

کوی تو و ارقنون؟ وای که اوهام شد

در پی راهی شدنم،

Image and video hosting by TinyPic
باز هم در سدد آمدنم
از خود به خودم ،در پی راهی شدنم
از خدا در طلب چشمی بینا
در ره منزل خود ،در پی ساقی تنم
ساقی ار مست کند چشم جهان بین مرا
بی شکی، منظر حق را بود هر جا وطنم
گر چه از نامه خود ،چشم به چپ میدارم
چشم بر درگه مهر ،میکند امیدوارم
ای خدا دستم تو بگیر ار نه چه سود
اگرم چشم به خلق تو نگه من دارم
گاهی از فکرت خود راه به بیراهه برم
گیر از من ره این عقل و بنه تا بروم
بنما رایت و آیت خود را تو به من
تا ببندم دهن عقلو به ره حق بروم
ارقنون را تو بگفتی که سیاه است ،صراط
آفرین بر تو ،بدان در پی راهی شدنم

شور و شرر

شور و شرر در سرم،در پی تطحیر شد
عاقبت این مهملم ،در پی تکفیر شد
دست دعا برده ام بر در محبوب خود
ناله ی دل در پیش،شیون شبگیر شد
می نگرم در رخش،در قدو بالای او
در پی آن هیبتش،لرزه بر اندام شد
(نمیدانم بیش از این هرچه کردم در سرم چیزی نیامد شاید آخر داستان همین باشد،کاش که رحمی کند..)

فراق

Image and video hosting by TinyPic
در طلبم ،در عطشم،زین فراق
میزندم بر سر جان این فراق
یکطرفم شوق سراسر شدست
پیش میخواندم از درو ،فراق
یک طرفم فعل و گناهانم است
میکندم دور تر از دور ،فراق
در پی خورشید به هر سو روم
خیمه ایی بر سر خورشید شدست آن فراق
در به در کوچه شب های غم
در پی خورشید شدم زان فراق
کاش که خورشید طلوعی کند
تا که به زیر آورمش آن فراق
در پی معنی خودی ،ارقنون
کاش که بر عشق رسی زین فراق

شبی بارانی

دلم بی تاب درگاهش شد امشب

مست شور پروازش شد امشب

با تنی بیمارو بالی شکسته

دلم تا بی نهایت رفت امشب

با لخت لخت تنم پرواز کردم

به گرداگرد بارگاهش من امشب

چه خوش،حالی بود با چشم و اشکم

دلم بی تاب دیدارش شد امشب

چه گویم در وصف و تحریرم نگنجد

دلم تا بیکرانها رفت امشب

(اولین شب بارانی زمستان امسال)