ناله دل

شور و شرر در سرم، در پی تطهیر شد

عاقبت این مهملم در پی تکفیر شد

دست دعا برده ام بر در محبوب خود

ناله دل در پیش شیون شبگیر شد

می نگرم در رخش، در قد و بالای او

در پی آن حیبتش، لرزه بر اندام شد

می نگرم بر خودم، بر بنه و پیکرم

از خجلت بر جبین، شرم سرازیر شد

پاکی آن مهجبین، زاری این قد خمین

شعله عشق بر زمین، نور در افلاک شد

مرغ هوا من شدم از حسرت روی تو

هدهد من گم شده، وای که هیهات شد

میکشم از هر طرف بال در این آسمان

طائر دل در رهت گمره این نور شد

گر نکنی تو نظر بر من بی همسفر

کوی تو و ارقنون؟ وای که اوهام شد