گویا تمام سرگردانی ما فقط بخاطر یک چیز است .نادانی که میخواهیم حفظش کنیم چون در باطن خیال میکنیم این یک تحقیر است که از محیط اطراف و انسانها مدد بگیریم.
در آستان جانان از آسمان میندیش
که از اوج سربلندی افتی بخاک پستی
اما اگر نتیجه کار را به مرور زمان نگاه کنیم در خواهیم یافت که نتیجه حاصل بسیار حقارت بارتر است و انسان را سرشار از تضاد و نگرانی میکند و اینجاست که هر کسی به کاری دست آویز میشود یکی به پول یکی به پیدا کردن همسر یکی به خیالات و........ و این شروع یک بد بختی بزرگ است چون در ذهن چیزهایی را به سمت خود میخوانیم که برای ما بسیار مضر است و ما را به قهقرا میبرد.
مرغ سان از قفس خاک هوایی گشتم به هوایی که مگر صید کنم شهبازم
فکر می کنی این مرغ چرا اینقدر هوس پریدن داره؟!
بخاطر همین دامهایی که با گره های مادیات- سخت- محکم شده که کم هم نیستند!
با اجازه لینک شدی
سلام
ممنون که به من سر زدید و نظر دادین من شما رو لینک کردم
موفق باشید
به پایان شد حدیث دل ز بس گفتیم و نشنیدی
سر آمد رشته الفت ز بس بستیم و بگسستی