دلم بی تاب درگاهش شد امشب
مست شور پروازش شد امشب
با تنی بیمارو بالی شکسته
دلم تا بی نهایت رفت امشب
با لخت لخت تنم پرواز کردم
به گرداگرد بارگاهش من امشب
چه خوش،حالی بود با چشم و اشکم
دلم بی تاب دیدارش شد امشب
چه گویم در وصف و تحریرم نگنجد
دلم تا بیکرانها رفت امشب
(اولین شب بارانی زمستان امسال)
ببار ای ابر و چشمانم
مهیای جشن بارانیم...
درود
شما هم لینک شدید
ممنون
منتطر گاه نوشتهای بعدی شما هستم