به فصل ها نگاه میکنم
نگاهی هم در دل خویش
شباهتی غریب دارند،
هر کدام بهار و تابستان،
پاییز و زمستان را مدام در چرخشند
کاش همه می دانستیم
وظیفه ما در این باغ،در این چهار فصل دل چیست
در بهارش:
سر شار از امید ،در پی توشه ایی
سراسر شکوفه میشویم،باید مواظب باد های مرموز باشیم
تا شکوفه هایمان بر زمین نریزد
در تابستانش:
آن شکوفه هارا به میوه برسانیم و ره توشه پاییز و زمستان کنیم
سر سبز و شاد،زندگی را بفهمیم
در پاییزش:
به زرد شدن برگ ها بنگریم و در فکر تازه شدن از نو باشیم
برای این مقصود باید آسان دل بکنیم
در زمستانش
و خوش بحال کسی که در زمستان بجای اندوه و حسرت بهار و تابستان ،
زمستان را میفهمد
زمان را غنیمت میشمرد
شاخه های به کج رفته را میبرد و دور میریزد
زمین دلش را شخم میزندو کنکاش میکند و از نو
برای بهاری نو
رویشی نو
از سال پیش آماده تر میسازد
او صبر را نیز میفهمد
آری این فصل ها بر همه میگذرد
فقط باید حکمت زندگی را بفهمیم
بیایید باغبانی هوشیار باشیم.
سلام دوست عزیز
ممنون از اینکه به بلاگ ام سر زدی
شعر یا همون متن ادبی ، قشنگی بود
از خودته ..!!!؟؟؟
می دونی ... من زیاد ادبیاتم خوب نیست ...
اما با این حال از شعرایی که حسی باشن خوشم میاد
حالا نوبت منه ...
اگه گفتی یاد چه شعری افتادم ؟؟؟
آره ... همون که میگه ...
برگ درختان سبز از نظر هوشیار
هر ورقش دفتریست ، معرفت کردگار
آقای ارقنون ... با اجازتون شما رو لینک کردم ...
موفق باشی
با چراغی در دست و چراغی در دل می شود مسیرها را پیمود...نیازی به روشنایی مسیر نیست!
اگر مقصد باغبانی ست ذکرت این باشد:
هزار نکته ز باران و برف می گوید شکوفه ای که به فصل بهار در چمن است
وای چه کردی عزیزم
در لحظه زندگی کردن را چه زیبا بیان کردی
احسنت نازنین
از نظر لطفت و صفای دلت یک دنیا ممنونم عزیزم
زیبا بود
موفق باشی
خیلی خیلی خیلی عالی بود . وبلاگتون واقعا قشنگه !
من در" او" و " او" در من می پیچد و
رقص را آغاز میکند .
و ...........[گل]
سلام . وبلاگ قشنگی داری .
از همه مهمتر احساس بینظیری داری
امیدوارم همیشه شاد و موفق باشی
به من هم سر بزن
سلام نازنین
ممنونم از نظر لطفت
خوب اون در زمین نیست شد و در هست هستی یافت
با رهبر یکی شد و
نوبت بعدی آغاز شد